علیشیخ ، سیل سال 1317 ، دیبسیز کوول و عسل

ساخت وبلاگ

یاد ایام

روستای علی شیخ در فاصله حدود45 کیلومتری غرب شهرستان خوی واقع است. این روستا در محلی قرار گرفته که تقریبا از سه جهت در محاصره کوه هاست. از شمال به (دییرمان گونئی و قره داش)، از شمال غرب به (کوشوک و جابا)، از غرب به پاشاقوزایی ) و از جنوب به آغداش و گلین داش یا گرین داش) متصل است .

از نظر مرزبندی مراتع و چراگاهی با روستاهای زورآباد (زرآباد)، زاویه، شگفتی، قزلجه، دنبکی،گرگان، قره قوش سفلی وآغباش مرز مشترک دارد .

فاصله هوائی علی شیخ تا مرز ترکیه حدود 30 کیلومتر می باشد نزدیک ترین روستا به
علی شیخ زورآباد (زرآباد) بوده که فاصله آن حدود دو کیلومتر می باشد (از قره سو تا پل
علی شیخ درست 1800 متر است) .

مرحوم دهخدا در لغت نامه خود از علی شیخ به عنوان آبادترین روستا ی منطقه یاد کرده است.

از مطالب مهم دیگری که در مورد علی شیخ می توان گفت :

الف ـ سیل سهمگین و وحشتناکی است که در اثر طغیان آغ چای رخ داده و باعث از بین رفتن حدود دو سوم خانه ها و کشته شدن چند نفرو همچنین تلف شدن احشام و ازبین رفتن کندو های زنبور عسل شده است. ( در صور تی که در علیشیخ اصلا باران نیامده بود و در روستا های بالا دست باران باریده بود و علیشیخی ها خبر نداشتند )البته الان هم در فصل بهار بر اثر آب شدن برفها و یا در فصل تابستان بر اثر بارندگی طغیان می کند وسیل های مهیبی را راه می اندازد .ولی آن موقع اتفاق عجیبی افتاده که من آن را از زبان مرحومه مادرم که ذهن خلاقی داشت و مطالب را خوب به یاد می سپرده ، شنیده ام . در مسیر رودخانه آغ چای و پایین تر از (ساری یارقان) زمینی هست به نام (برخریا بلخر) که به تناوب در آن علف و گندم می کاشتند. در آن موقع برخر و چایلاخ یونجا به همدیگر متصل بوده اند و دور تا دور آنها دیوار بلندی کشیده شده بود در واقع محل عبور آغ چای از جلوی باغچه فعلی صادق خان و نزدیک آسیاب قدیمی عزت الله خان بوده است. در اثر طغیان رودخانه دیوار سمت غربی خراب شده و سیل وارد علف زار می شود. و تا سقف دیوارها بالا می رود و در واقع دریایی خروشان پشت دیوارها جمع شده و بر اثر فشار آب دیوار سمت روستا فرو ریخته و آب جمع شده با انرژی فراوان وارد ده می شود در حالی که کسی از وجود چنین جریانی خبری نداشته است. یک لحظه مجسم کنید که با امکانات سالهای1317 یعنی حدود 85 سال پیش چه کسی می توانست به آنها کمک کند و چه اوضاع و احوالی پیش آمده است و مردم روستا چگونه با این مسئله کنار آمده و چه کار کرده اند. نه هلال احمذی بوده ، نه راه مناسبی بوده و نه نیرو های امدادی و...

الان تعداد افرادی که آن سیل را به یاد دارند و در قید حیات هستند از انگشتان یک دست کمترند و آن موقع حداکثرتا 10 سال داشتند.از تعداد کشته شدگان آن سیل آمار دقیقی در دست نیست ولی آنطور که مادرم تعریف می کرد حدود 6 نفر در این جریان جان باختند. بعد از این سیل خیلی از خانوار ها به روستا های مجاور مهاجرت کردند .

از محرم محمدزاده و صادق خان که اطلاعاتی در مورد سیل تاریخی دادند تشکر می کنم . ( البته الان روحشان شاد )

ب: مطلب دیگر ارتباط نزدیک این روستا از سالهای بسیار دور با تهران می باشد. در حال حاضر حدود 80 خانوار که محل تولد آنها علیشیخ است در تهران زندگی می کنند و بعضی از آنها بیشتر از77 سال است که ساکن تهران می باشند ولی ارتباط خود را با علیشیخ همچنان حفظ کرده اند و بعضی از آنها دارای مدارج بالای علمی می باشند .

ج: در بین روستاهای اطراف به دلیل موقعیت خاص، علیشیخ از مراتع، چراگاهها و علفزارهای بیشتری برخوردار است و به دلیل استفاده راحت تر از آب آغ چای برای آبیاری، مزارع و علفزارها آنجا بهره وری بیشتری دارند . این مسئله به علاوه طبیعت زیبا و پرگل و علف علیشیخ سبب شده از قدیم الایام خیلی ها به پرورش زنبور عسل بپردازند سابق تقریباً همه اهالی چندتایی برای خود کندو داشتند. عده ای هم بودند که شغلشان زنبورداری بوده است . عسل علیشیخ در کل منطقه و حتی شهرستان خوی و شهرهای اطراف بسیار معروف بوده و در زمان برداشت عسل خیلی ها از راههای دور و نزدیک برای خرید عسل به روستا می آمدند و یا حتی آن را پیش خرید می کردند .

در این مورد یکی از بستگان ما آقای حاج عباس بدرخانی خاطره ای جالبی دارد که بیان آن خالی از لطف نیست .

ایشان می فرمایند حدود سالهای1343- 1342 که رادیو به ندرت در خانه ها پیدا می شد در کنار پدر و برادر بزرگشان آقای علمشاه بدرخانی به رادیو باکو (باکو پایتخت جمهوری آذربایجان که آن موقع جزء جمهوریهای شوروی سابق بود ) گوش می دادند . رادیو
نمایشنامه ای به زبان آذری پخش می کرد که مضمون آن از این قرار بود :

مردی به خواستگاری دختر فردی می رود و پدر دختر که نمی خواست دخترش را به این مرد بدهد و برای اینکه او را از این کار منصرف نماید سه تا شرط برایش گذاشت یکی از این شروط این بود که باید برای من یک خمره عسل علیشیخ بیاوری. البته الان خود علیشیخی ها کندو داری نمی کنند .

ضمنا عسل علی شیخ سالهاست زینت بخش قنادی ها وشیرینی فروشیهای شهرستان خوی و دیگر شهرها حتی تهران می باشد.سردار ماکو (اقبال السلطنه ) هر موقع عسل می خواست به ماموران خود دستور می داد از علی شیخ برایم عسل بخرید و درصورتیکه آنجا نبو د از آجای و در نهایت از چورس تهیه کنید .

د: در روستای علیشیخ غاری وجود دارد که به زبان محلی به آن (دیب سیز کوول) یعنی غار بی انتها یا غاری که انتها ندارد می گویند. این غار دو ورودی دارد ولی از آن طرف غار من نشنیده ام کسی بیرون بیاید و یا اینکه کسی نمی داند انتهای این غار کجاست . سابق می گفتند انتهای این غار به شهرستان ماکو ختم می شود. این غار در مسیر علیشیخ به روستای دنبکی و بین کوه جابا و چراگاه قره آغل قرار دارد تنها جانوری که بنده خودم در آن غار دیده ام ، خفاش است . داخل غار کاملاً تاریک است و بدون چراغ امکان راه رفتن وجود ندارد .

منبع : کتاب درود بر علیشیخ

علیشیخ ...
ما را در سایت علیشیخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ali-sheikho بازدید : 23 تاريخ : سه شنبه 26 دی 1402 ساعت: 14:18