کار های کاملا بیهوده بعد از مرگ و و باهم شدن برای کوبیدن همدیگر در زمان حیات (1)

ساخت وبلاگ

من عاشیقام گون گلر

گولگه گلر گون گلر

گول دوستیم سن غم یئمه

بیزیم چوله گون گلر

و فارسی

شانه ات را دیر آوردی

سرم را باد برد

خشت ، خشت و آجر ، آجر

پیکرم را باد برد

از غزل هایم فقط خاکستری مانده بجا

بیت های روشن و شعله ورم را باد برد

با همین نیمه با همین معمولی ساده بساز

دیر کردی

نیمه عاشقترم را باد برد

.....

وقتی یک نفر ازت خوشش نمیاد

معمولا با یک نفر دیگه که معمولا نسبت به شما دلخوری داره ، یک تیم میشن

قبل از اینکه بفهمید

یک گروه کامل از افرادی که نسبت به شما احساسات منفی پیدا کردن شکل میگیره

اما نکته جالب این که

خیلی از اون آدما

حتی از همدیگه هم خوششان نمیاد

فقط بخاطر دلخوری مشترک از شما دور هم جمع شدن

ببینید چقدر قدرتمندید ؟!

بی محبتی و بی تفاوتی آدم ها نسبت بهم در این دنیا اینگونه وصف شده :

هرچیزی اگر دیرتر از زمانش برسد معنایی ندارد ، بعد از مرگم گل ها را دور بینداز ، سنگ قبر معنی دلتنگی را نمی فهمد ، یک مرده نیاز به محبت تو و سر زدن تو ندارد ( دکتر الهی قمشه ای میگفت سالهاست پدرم فوت کرده

است ) در این سال ها هیچوقت سر خاک پدرم نرفته ام ، معنا و مفهومی ندارد ، اگر در زمان زنده بودن برایش کاری کردی ، کافی است : تقریبا به این مضمون )

وقتی زنده است بغلش کن ، وقتی زنده است بگو دوستش داری ، اگر ازش دلخوری و می خواهی ببخشی وقتی زنده است ، ببخشید ، نگذارید اینقدر دیر بشود که دیگر هیچ معنایی نداشته باشد .

نوشته ها حمع آوری شده و متفرقه می باشد . تا اینجا

یک نمونه از بی تفاوتی خودم را نسبت به یکی از اقوام خوبمان و با اجازه ایشان می گویم

شاید آقای حمید سلطانپور فرزند مرحوم یداله خان بیش از بیست سال است که در تهران زندگی می کند من حتی یک بار برای سرزدن به خانه آنها نرفته ام ، علاوه بر اینکه مال یک محل هستیم ، یک حا بدنیا آمده ایم بقولی همشهری یا هم روستایی هستیم فقط در بهشت زهرا ، مسجد و تالار همدیگر را دیده ایم

چندین بار هم باهم نسبت داریم

مرحوم یداله خان پسر عمه مادرم اختر خانم افتخاری است

شمامه عم قیزی دختر عموی مادرم می باشد

مادر شمامه خانم دختر خاله ایه ( کربلایی محرم محمدزاده ) است

دو الی سه مورد نسبت سببی داریم .

مثلا هر دو خواهر حمید عروس های مرحوم مارال خانم هستند که مارال خانم دختر دایی پدرم هست

و ...

شاید حمید آقا در مراسم در گذشت برادر و مادر همسرم ژاله خانم و یا مراسم حج رفتن فرزاد و مادرش به خانه ما آمده باشد ولی من نرفته ام و این بدترین کار ممکن ما هاست . ده ها مورد همچون جریانی را میشود در مورد همه علیشیخی های مقیم تهران برشمرد . حالا بر فرض من مردم ، حمید آقا چرا باید گل بیاورد ، چرا باید بنر بنویسد ؟

اتحاد علیشیخی های مقیم تهران در زمان مرگ عزیزی واقعا در دنیا بی نظیر است . اول ، سوم ، هفتم ، جهلم ،مسجد ، خانه ، سال و سال های بعدی و ...

برفتند هرکس درود آنچه کشت

نماندی بجز نام نیکو و زشت

چرا دل بر این کاروانگه نهیم

که یاران برفتند و ما بر رهیم

ما ها باید یکی بودن و اتحاد را از خاندان محترم کنعانی ها ، فرج زاده ها ، حمزه زاده ها و حسین نژاد ها ، کاظمی ها ،و خیر بودن را از حاج علیرضا سلطان زاده بیاموزیم .

عزیزیم،من دولانیم،

من دونوم،من دولانیم.

تانری سیری ساخلاسین

سایه زده من دولانیم.

علیشیخ ...
ما را در سایت علیشیخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ali-sheikho بازدید : 38 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1402 ساعت: 21:12