به یاد مردان و زنان بزرگی علیشیخی که برای هر موردی ضرب المثلی و نکته ای داشتند

ساخت وبلاگ

به یاد مردان و زنان بزرگی علیشیخی که برای هر موردی ضرب المثلی و نکته ای داشتند

در روز گارانی که ما کودک ، نوجوان و جوان بودیم و بیشتر در علیشیخ حضور داشتیم  ، بزرگتر ها همواره سفارش به رفت و آمد می کردند و می فرمودند رفت و آمد بر محبت می افزاید ، سبب می شود بچه ها همدیگر را بشناسند و باهم خاطراتی داشته باشند ، آن موقع ما ها در عوالم خودمان بودیم و زیاد توجهی به این کار ها نداشتیم  ولی حالا که از دهه شصت عبور کرده ایم ، فرمایش آن ها را خوب درک می کنیم .

مرحوم میر محسن آقا فتاحی ( از سادات معروف ممش خان و پدر بزرگوار مرحوم دکتر کمال فتاحی ) هر وقت به علیشیخ می آمدندیکی از پسر هایش را با خودش می آوردند و اغلب به خانه مرحوم جلال سلطان خان می امدند ، ایشان به مرحوم جلال سلطان خان گفته بودند من این بچه ها را می آورم تا با بچه های شما آشنا شوند و وقتی در یک جایی همدیگر را دیدند احساس خوبی داشته باشند و باهم دوست باشند ، باور کنید ما ها که در خوی درس می خواندیم در بین محصلین دیار سکمن آباد بیشترین ارتباط را با بچه های ممش خان و بویژه فتاحی ها داشتیم . و این ارتیاط هنوز هم در جا های مختلف وجود دارد .

از زمانی که خانه ها به آپار تمان تبدیل شده  دل آدم ها کوچک شده است و همه دوست دارند به داخل آپارتمان های خود بروند و با کسی هم ارتباطی نداشته باشند و بدتر از آن با پیدایش گوشی های هوشمند  و تلگرام، اینستاگرام ، گروه ها ، شبکه های اجتماعی و ... اهالی داخل یک خانه هم باهم بیگانه اند و هر کس داخل گوشی خودش هست ، میهمان می آید ، عمه ، دائی ، خاله ، عمو ، دوست ، آشنا و ... می بینند از بچه ها خبری نیست ، وقتی سراغشان را می گیرند والدین با کمال افتخار می گویند تو اتاقشان مشغولند و این فاجعه ای است که نتایجش بعدا مشخص خواهد شد .

الان بیشتر محل ملاقات ما ها در قبرستان ها ، مساحد  و مجالس ترحیم ، تذکر ، یادبود و ... ( وقتی یکی از دنیا میرود و البته اگر خبری بدهند ) می باشد  آنجا هم از بس همدیگر را ندیده ایم فقط گرم احوالپرسی و ... میشویم و اصلا فوت شده هم فراموش می شود.، حقیر در طول این سال هادریافته ام ( بین اقوام ، دوستان و آشنایان ) زمانی که طرف زنده است ، سراغش را نمی گیریم ، در گرفتاری هایش نیستیم ، حتی عید نوروز هم خانه همدیگر نمی رویم ، چه دلیلی دارد به محض شنیدن فوتش پیراهن مشکی بپوشیم , و به مسجد و یا قبرستان برویم  وقتی شما با اقوامت در یک شهر زندگی می کنید  و بیست سال است به خانه اش نرفته اید یعنی ایشان بیست سال است برای شما مرده است ، پس الان رفتن  شماچه سودی دارد ؟ ( توجه : منظور حقیر در مورد کسانی است که در یک شهر زندگی می کنند و باهم نسبت های فامیلی ، قوم و خویشی و دوستی دارند ، سایر شهر ها در این مقال نیست ) 

بزرگتر ها ( اینجا منظور بزرگتر های علیشیخ هستند ) بعضی وقت ها وقتی کسی فوت میکرد می گفتند تا دستش بدهنش رسید فوت شد ( بئچارا تا الی آغزینا یئتیردی ئولدو ) .

و بزرگی گفته است :

آنچه از سرگذشت، شد سرگذشت !

حیف بی دقت گذشت ؛ اما گذشت .

تا که خواستیم یک دو روزی فکر کنیم ،

بر در خانه نوشتند : درگذشت .. 

پس عزیزا بیایید تا زنده ایم قدر همدیگر را بدانیم و در حد توان بدیدار هم بشتابیم باور کنید خیلی زود دیر میشود و تاج گل های ما و پلاکارد های  ماهم جز خودنمایی نقشی نخواهد داشت .

شاعر عریان می فرمایند :

درخت غم بجانم کرده ریشه

به درگاه خدا نالم همیشه

عزیزان قدر همدیگر بدانید

اجل سنگ است و آدم مثل شیشه

 

علیشیخ ...
ما را در سایت علیشیخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ali-sheikho بازدید : 211 تاريخ : جمعه 23 اسفند 1398 ساعت: 8:38