یادی و نگاهی و هزاران درود به روان پاک خانم لوز ( همسر دکتر افتخاری ) که این عکس را گرفته

ساخت وبلاگ
به نام خداوند خوبی ها 

 

عکسی که مشاهده میفرمایید جناب آقای رامین قاضی زاده در فیس بوک قرار داده و آقای مهندس رضا شریفی آن را برداشته و انتشار داده است ما به نوبه خود از هر دوی این عزیزان تشکر می کنیم  و اما این عکس داستان ها دارد .

اولا این عکس در تابستان 1363 در شورسو توسط خانم - لوز کارمونا ( همسر - در گذشته آقای دکتر - قاسم افتخاری - ) گرفته - شده است و متاسفانه دو برابر افرادی که در عکس دیده میشوند در کادر قرار نگرفته - اند  و هر کس جایی به بازی و پخت و پز مشغول بوده است ، در واقع ما به پیک نیک رفته بودیم ( ماشییه جیخمیشدیک ) فکر کنم گوسفندی خریده و با دیگ بزرگ و اجاق و هیزم آتشی برپا کرده بودیم و مدیریت گروه به عهده مرحوم مهندس ابراهیم سلطانپور بود  آبگوشت درست کرده بودیم و یادم می آید حتی بهروز خان و مرحوم منصور خان  دهقان هم حضور داشتند ، جمشید و دائی و عزت هم بودند و خیلی ها که الان حضور ذهن ندارم . 

Lose

اگر اشتباه نکنم اولین بار لوز تابستان سال 1350 به علیشیخ آمد ، آنموقع جمشید 2.5 ساله بود و پشه  هاآنقدر اورا نیش میزدند که مجبور شدند یک وسیله توبره مانند توری بسازند و جمشید را در داخل آن قرار دهند تا از شر پشه ها در امان بماند . در آن زمان ما نه راه مناسبی داشتیم نه آب آشامیدنی خوب و نه برق داشتیم ، بیشتر مردم از چراغ های نفتی ( لامپا ) و بعضی ها هم از چراغ های توری که روشنایی بیشتری داشتند ( چیراغ گاز ) استفاده میکردند ( البته هر دو با نفت کار میکردند ) آن موقع بیشتر علیشیخی های تهران نشین که بچه داشتند ، دختر خانم - هایی را از ده خودمان و یا روستا های اطراف با موافقت خانواده هایشان برای نگهداری بچه هایشان استخدام کرده و به تهران می بردند ، بعد از یکی دو سال که این دختر خانم ها به زادگاهشان بر می گشتند نه تنها فارسی را مثل بلبل حرف می زدند بلکه برای ترکی حرف زدن هم لهجه دار می شدند .

حالا تصور بفرمایید یک خانم تحصیلکرده با مدرک فوق لیسانس از امریکا به روستایی در دورافتاده ترین نقطه ایران بیاید که نه راه دارد ( فقط ماشین های جیپ جنگ جهانی دوم می توانستند به ده بیایند و کامیون مرحوم محمد پنچر ) نه آب آشامیدنی و نه برق و از طرفی پشه هایی که مرتب تنها فرزندش را می خورند ، چه عکس العملی باید داشته باشد ؟ از طرفی فارسی را به زور صحبت می کند و با مردمی روبروست که اکثریت قریب به اتفاق آنها ترکی حرف می زنند .

بر خلاف تصور همگان مرحومه لوز شرایط را چنان پذیرفت که انگار مثل قاسم خان در علیشیخ متولد شده است و در عرض یکی دو روز همه فهمیدند با یک انسان تمام معنا و با درک و شعور بسیار بالا طرفند و لذا احترام بی نهایت مردم به لوز آغاز شد .

او هر خانم و دختر خانمی را می دید سلام داده و با آنها دست میداد و کودکان را با لباس های نه چندان آراسته بغل می کرد و خلاصه بگویم علیشیخ را بسیار پسندیده بود و با همه رفتار بسیار خوبی داشت .

ایشان دوربینی همراه داشتند که تقریبا از همه جا و همه کس عکس می گرفت ، یادم هست از خرمن کوفتن با حیوانات چندین بار عکس گرفت ( در همینجا از مهندس جمشید و مریم خانم می خواهم اگر از عکس های آن موقع دارند بی زحمت در دید مردم قرار دهند و یا آنها را به این حقیر ایمیل نمایند تا با توضیحات بیشتری در وبلاگ علیشیخ قرار دهم ) از روشن کردن تنور و پختن نان توسط خانم های ده عکس می گرفت ، از دوشیدن گاو و گوسفند تا درست کردن تپاله ( یاپبا ) و چیدن قالاخ بار ها عکس گرفت و سال های بعد عکس ها را می آورد و به مردم نشان می داد .

از طرف دیگر دکتر - افتخاری - که گرامافون داشت همه مردان ده را در خانه ها جمع میکرد و صدای کسانی را که آواز خواندن بلد بودند ، ضبط می نمود . یادم می آید یک شب خانه ما بود و مشهدی حسین ( برادر بزرگم ) را فرستاد تا کسانی که مایلند آواز بخوانند و صدایشان ضبط شود را به خانه بیاورد و باز یادم هست آن روز آقای یداله حسین نژاد ، آقای جمشید قاسمی ، آقای میکائیل قاسم نژاد ، آقای محرم حمزه زاده و ... به خانه ما آمدند و صدایشان ضبط شد ) .

از طرف دیگر لوز در تهران هم از همه کسانی که از علیشیخ و حتی روستا های اطراف به خانه شان می آمدند با وجود شاغل بودن ، به گرمی از آنها استقبال می کرد .

لازم به ذکر است بگویم لوز اصالتا کلمبیایی بود و در امریکا با دکتر افتخاری آشنا شده بودند .

وقتی انسان خوبی هستی فرقی نمی کند کاتولیک باشی ، شیعه باشی ، سنی باشی و یا ...

حقیقتا لوز یک انسان به معنای واقعی بود ، خدایش بیامرزد.

این خانم بی نظیر ، انسان ، مهربان ، فهیم در نهایت پس از تحمل یک دوره بیماری سخت در مهرماه 1375 در بیمارستان شریعتی تهران در گذشت ، روحش شاد و یادش برای همیشه تاریخ جاودان باد.

اگر لوز زنده بود الان حداقل ده جلد کتاب از آقای دکتر افتخاری داشتیم ولی الا چی ... ؟

افرادی که در عکس دیده میشوند ولی در میان ما نیستند

مرحومین : نصرت اله خان ، ناصر خان غازی بیات ، میر کاظم حسینی کوهکمری و مرحومه زهرا خانم علی نژاد

 

 

علیشیخ ...
ما را در سایت علیشیخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ali-sheikho بازدید : 346 تاريخ : چهارشنبه 28 فروردين 1398 ساعت: 22:48