دهستان سکمن آباد در گذر تاریخ ( حرف های سینه به سینه گشته و مکتوب ) ( 1 )

ساخت وبلاگ

 

 

دهستان سکمن آباد در گذر تاریخ ( حرف های سینه به سینه گشته و مکتوب )

چند سال پیش یک دانش آموز علیشیخی که در دبیرستانی در زرآباد درس می خواند به من گفت  معلم ما می گوید در کتاب های تاریخ و بویژه جغرافی نامی از بخش صفائیه برده نشده است ( لازم به ذکر است بگویم قبلا بنده تعدادی از کتاب های خودم مانند ، درود بر علیشیخ و تاریخ علیشیخ و شجره نامه ها را به مدارس مختلف شهر زرآباد اهدا کرده بودم  و آن معلم محترم احتمالا آن کتاب ها را دیده بود ) اگر ممکن است شما به فلانی بگویید اگر در این زمینه اطلاعات و یا نوشته ای دارد به ما بدهد تا به اداره کل آموزش و پرورش استان آذربایجان غربی بفرستیم تا در تغییرات بعدی کتاب ها استفاده شود و این حقیر هم اطلاعات مکتوبی برایشان فرستادم .

منظورم این است منطقه  مرزی ما  که قطب کشاورزی ، دامداری ، درخت کاری ، پرورش زنبورعسل ، لبنیات و ... است ، چقدر مظلوم مانده است ، چقدر محروم مانده است و ...

دیاری که تاریخ سه هزار ساله دارد و بر سر راه حاده ابریشم بوده و  ویرانه کاروانسرای شاه عباس بین گدوک و قوردیک علیا هنوز هم باقی است بر این نوشته صحه می گذارد ، در عصر ازتباطات و انفجار اطلاعات در کتاب های درسی خودمان جایی ندارد و اگر بزرگان دیارمان ، تحصیل کرده هایمان ، صاحب منصب هایمان ، دوستداران دیارمان در هر جایی که هستند کاری نکنند ، شاید تا چندین سال دیگر هم اتفاقی نیفتد و دیار ما همچنان ناشناخته و مظلوم باقی بماند .

برای اینکه بدانیم دیار ما در طول تاریخ چه مصائبی را تحمل کرده ، چندبار ویران شده ، مورد تهاجم قرار گرفته ، بار ها کمرش خم شده ولی دوباره چون امروز سرپا ایستاده است ، سری به تاریخ می زنیم  ( البته بطور خیلی خلاصه )

در طول جنگ تحمیلی فهمیدیم ، در زمان چنگ اولین مکان هایی که مورد هجوم قرار میگیرند روستا  هاو شهر های مرزی و به تبع آن مردم آن مکان ها هستند ، که دیار ما هم از این هجوم ها در امان نمانده است .

شاید خیلی از عزیزان می دانند شهرستان خوی در طول تاریخ 6 بار با خاک یکسان شده و دوباره بازسازی شده است ( 2 بار در حمله مغول ها و 4 بار در جنگ های ایران و عثمانی  یا بهتر بگویم یورش های  سپاه عثمانی بدلیل نبود دولت مقتدر مرکزی در ایران )

در 4 بار ویرانی خوی توسط سپاه عثمانی و همدستانش اولین روستا هایی که مورد تهاجم قرار گرفته بعد از ولایت چالدران دیار ما بوده است . روش عثمانی ها به این شکل بوده که اول چالدران را فتح میکردند و روز دوم به آبادی های سکمن آباد می تاختند ( می کشتند ، غارت میکردند و ویران می نمودند ) و روز سوم به خوی میرسیدند . اهالی روستا های سکمن آباد از مرد و زن تا پای جان می جنگیدند ولی در مقابل سپاه تا دندان مسلح عثمانی ( که  به توپ و تفنگ مجهز بودند ) جان می باختند و آنچه که باقی می ماند ویرانی ، جنازه دلاورمردان شهید ، زنان بیوه و بچه های یتیم بود . در آن زمان ایران دولت متحد و قدرتمند مرکزی نداشت و نمی توانست از مرز های خود دفاع نماید ، سپاه عثمانی پس از تسخیر خوی راهی مرند میشد ، آنجا را هم تسخیر می کرد و هدف نهایی آنها تبریز بود که البته با وجود پیروزی ها و شکست ها هر گز نتوانستند به تبریز مسلط شوند ودر نهایت شکست خورده بر می گشتند ولی خسارات جبران ناپذیری وارد میکردند .

هر چهار باری که خوی  توسط سپاه عثمانی ویران شده خیلی از روستا ی های دیار ما هم ویران شده است .

علاوه براین دیار ما در زمان محمدعلی شاه و به کمک سردار ماکو بار ها مورد تاخت و تاز قرار گرفته است . ( این دوره از تاریخ در دیار ما طبق گفته بزرگان به ، قاچاقوشلوق ، معروف است ).

سیاست محمد علی شاه این بود که با شوراندن عشایر و راه انداختن قتل و غارت در روستا ها و پیرامون شهر ها به دست آنان ، مردم را از مشروطیت روگردان سازد و به لزوم قدرت خود و دولت مرکزی معتقد نماید . در اجرای این برنامه ، به تحریک سردار ماکو یک تیره از قوم خاصی را که من دوست ندارم از آنها اسمی ببرم ، مسلح کرده و به روستا های منطقه شمال و شمال غربی خوی ( سکمن آباد ) تاختند ، این گروه بیشتر اموال و احشام مردم را غارت کرده و هرکسی را که مقاومت می کرد می کشتند . انجمنی در خوی برای مبارزه با این گروه ها تشکیل شده بود ، بدستور انجمن حیدرخان امیر تومان فرمانده دو فوج خوی که مالک زورآباد ( زرآباد فعلی ) هم بود مامور سرکوبی اشرار شد و با عده ای داوطلب  ، سربازو مجاهد به سکمن آباد رفت . ( البته در بیشتر روستا مردان جنگی وجود داشتند که بر سر کوه های بلند روستا نگهبانی داده و مانع ورود اشرار به روستایشان می شدند  و همچنین به یاری روستا های همجوار هم می شتافتند که در جای خودش به آن هم خواهیم پرداخت ) این اتفاق در ماه رجب 1325 به وقوع پیوسته است ، اشرار سربازان را غافلگیر و عده ای را کشتند و عدهای را اسیر کردند ولی با رسیدن نیرو های کمکی ( تفنگداران و مردان جنگی روستا های اطراف بقیه سربازان نجات یافتند ولی آشوبگران که جری شده بودند به جا های دیگر سکمن آباد تاخته و زورآباد ( زرآباد )، کلوانس و چند روستای دیگر را تاراج کردند و تعدادی از مردم غارت زده به خوی پناه آوردند .

این درگیری بین نیرو های حیدر خان امیر تومان و اشرار به جنگ  (نال بجان  ) معروف است ، از مردان جنگی روستا های دیگر که سربازان محاصره شده حیدر خان امیر تومان را نجات دادند چیزی به خاطر ندارم ولی چیزی که از بزرگان علیشیخ ( خدا بیامرز ها هیچکدام در قید حیات نیستند ولی کسانی هستند که مثل من آنها هم شنیده اند ) شنیده ام سه نفر به نام های جلال سلطان خان دهقانی ، مشهدی ولی محمدزاده و عباسقلی بیک  سلطان زاده بودند و حتی مشهدی ولی از ناحیه پاشنه پا در برد نهایی تیر خورده بود و مرحوم علی آقا سلطانی که بقول امروزی ها جراحی بلد بود گلوله را از پای ایشان خارج کرده بود . علی آقا پدر مرحوم غلامحسین خان سلطانی و پدربزرگ مهندس علمشاه و حاج عباس بدرخانی است .

این شمه ای از تاریخ خونبار دیار ما و این هم بی مهری هایی که در حق دیارمان می شود.

آری اینچنین است برادر...

در کوی نیکنامان ما را گذر ندادند

گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را

منابع :

اطلاعات سینه به سینه گشته ( بیشتر )

تاریخ خوی : دکتر محمد امین ریاحی

علیشیخ ...
ما را در سایت علیشیخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ali-sheikho بازدید : 217 تاريخ : شنبه 22 دی 1397 ساعت: 16:39